سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمایش تصویر در وضیعت عادی

همراه پدر و مادرش اومده بودبا یه شیشه کوچک آب !دست روی سینه گذاشته بودو با چشمهای معصومشش

نظاره گر عزاداری سید الشهدا بود،هنگامی که فلسفه آن شیشه آب را از او  پرسیدیم اشک در چشمانش نشست!

با همان صفای باطنش آرام آرام زیر لب میگفت :

امام حسین سلام!

یه ذره آب آوردم برای علی اصغرت

آخه مادرم می گفت امروز حضرت علی اصغرخیلی تشنه است ،اونقدر که لب هاش ترک خورده !!

امام حسین وقتی که مادرم از شما و کربلا تعریف میکرد

گریه ام گرفته بود میخواستم  من هم اونجا بودم و می جنگیدم ، به

اون آدم بدا می فهموندم که .....................!

امام حسین دلم خیلی غصه دار شده!!

اومدم بگم آقا جون دوستت دارم!


+ نوشته شده توسط در یکشنبه 85/11/1 و ساعت 12:7 عصر | نظر